بوی بدعرق بدن را ازبین ببریم
عرق کردن نهتنها بد نیست بلکه فایده هم دارد، اما جزء ناخوشایندش بوی بد بدن به عنوان عارضه جانبی عرقکردن است که هیچ عطری حریفش نمیشود.
هرچند عرق کردن در واقع بویی ندارد، اما ممکن است عرق در تماس با باکتریهای روی پوست بوی ناخوشایندی ایجاد کند. انسانها به دلایل گوناگونی همچون قرار گرفتن طولانی در معرض آفتاب، ورزش کردن، مضطرب شدن و… عرق میکنند و نهتنها این عارضه بد نیست بلکه به عنوان نشانهای از سلامت محسوب میشود، اما اگر میخواهید بدانید چه طور باید بوی بد ناشی از عرق کردن را رفع کرد، بخوانید.
توجه!!!!توجه!!!
به دلیل حضور نیافتن بچه ها در وب میخاییم تعطیلش کنیم بره
اگه موافق تعطیلی هستید عدد 1 کامنت بذارید
و اگه موافق تعطیلی نیستید عدد 2 با اسمتون رو تو کامنت بذارید(یا اسم مستعار سابقه دارتون رو)
خداییش ببینیم این پسرا بیشتر تو وبن یا دخترا
لشگر کشی کامل کنیدا بروبچیم که خبر نیستنم خبر کنید بیان ببینیم چی میشه
میخان ادامه بدیم یا نه
یا ما الافیم اینجا
و نویسنده های محترم آقا مرتضی ابولفضل جان و آقا رضا هیچ دقت کردید سالی یه بار پست میذارید
اگه میخاید مام وبو ول کنیم مهر ماه بیایم
آقای سعیدی جانم شمام نظرات موند پوسید میخای تاییدشون کن
داداش گلم شما که مدیری یه سر بزن به وبت عزیزم

از بزرگی پرسیدند:
به نظر شما بهترین الگو برای پیروی چه کسانی هستند؟ افراد پرهیزگاری که زندگی شان را وقف خدا میکنند و نمیپرسند چرا، یا افراد بافرهنگی که میکوشند حیات جوامع را متعالی کنند؟
استاد گفت: بهترین الگو ها کودکان هستند
گفتند: استاد، چگونه ممکن است؟! کودک هیچ چیز نمیداند. هنوز نمیداند واقعیت چیست؟!
استاد گفت: سخت در اشتباهید. کودک چهار خصوصیت عالی دارد که باید از آنها پیروی کنیم:
1. همیشه بی دلیل شاد است.
2. همیشه سرش به کاری مشغول است.
3. وقتی چیزی را میخواهد تا بدست نیاورد دست از تلاش بر نمیدارد.
4. و سرانجام، می تواند خیلی راحت گریه کند.
برگرفته ازکتاب (پدران، فرزندان، نوه ها) نوشته پائولو کوئیلو

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس آمد، سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی آمد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یک نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.
«پائولو کوئلیو»
نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم.
قدر زنگی وداشته هاتونوبیشتر بدونید!

در انجیل آمده است:
« او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست.»
این آیه برخی از خانم های کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد. از این رو یکی از خانم ها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.
همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.
وقتی طرز کار نقره کار را تماشا میکرد، دید که او قطعهای نقره را روی آتش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.
زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته میشویم. بعد دوباره به این آیه که میگفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقرهکار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟
مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظهای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.
زن لحظهای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»
اگر امروز داغی آتش را احساس میکنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.
این مطلب را منتقل کنید. همین حالا کسی محتاج این است تا بداند که خدا در حال نگریستن به اوست و او در حال گذراندن هر شرایطی که باشد، در نهایت فردی بهتر خواهد بود.
«زندگی چون یک سکه است. تو میتوانی آن را هر طور که بخواهی خرج کنی، اما فقط یک بار.»

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی میشود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور میکند.
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت:
پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن میخوانند و یا کلمه «الله»را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی میشود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور میکند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب میدهد.
وی در ادامه افزود:
بسیاری از این مسلمانان که روی آنان تحقیق میکردم از بیماریهای مختلف روحی و روانی رنج میبردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.
این پژوهشگر هلندی همچنین گفت:
از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع میشود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس میشود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی میدهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان میشود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله»تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه میدهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب میشود.
به راستی که قرآن کریم در آیهای کریمه میفرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».
امروز مردی را معرفی میکنم که شاید کمتر او را شناخته باشید
و
داستانش را میگوییم با این دنیا و مردمانش
مردی صادق بود و حق میگفت
اما دنیا صداقت نمیداند
حق چیست؟
حق در دنیای ما جا ندارد
مردی با وفا نجیب و عاشق بود
اما به وفایش ستم کردند
به نجابتش پستی ورزیدند
و عشقش را در برابر دیدگانش سوزاندند
مردی بود عادل عالم و شجاع
جواب عدلش را ناسزا دادند
از علمش برای شمارش موهای استرشان خواستند
و شجاعتش را به تعبیر دشنه ای از فراسوی دیدگانش نمایش دادند
این مرد سر بر سیاهی چاهی میکرد که روشنی باطنش قرن ها با تاریکی دل این مردمان فاصله داشت
سر بر چاه میکرد و درد دلهایش که به حق جز در دل چاه معبری در بین خلق الناس نداشت میگفت
سر بر چاه میکرد و از غصه دوری گل زیبایش مینالید که مردمان آن را در آتش جهالت سوزاندند ساقه ی سبزش را شکاندند و ماه ها با آزار این مرد گلبرگهای زیبایش را پرپر کردند
سر بر چاه میکرد و مینالید از جفای این نا اهلان که سخنان خورشید گرمابخششان را در رابطه با خورشید بودن این مرد فراموش کردند و دست به تاریکی ظلمانی شب اشخاصی دادند که از خورشید و انعکاس به حق آن خورشید غافل گشته بودند و تنها هفت قمر از اقمار بیشمار خورشید اول برای خورشید ثانی ماند که باز سه ماه با از دست دادن نور خود بلای جان خورشید ثانی شدند
اما در آخر داستان شیرین میشود چون دشنه های سنگین این مردم که قلبش را تکه تکه کرده بود این بار شمشیر زیبایی زهرآگینی شد که ماوای حکمت خداوندیش را شکافت و این مرد را به عشق خود رساند رستگارش کرد و نجوهای شبانه اش را با این چاه که تاریکی وجودش میلیون ها بار از قلب به ظاهر سفید مردم روشنتر بود خلاص کرد

بچه ها ممنون که خوندید متنمو ولی اگه متوجه نشدید اشارات و داستانهایی رو که از اون ها اشاره گرفتم برای متن تو ادامه مطلب میذارم
آن گه که دو پیمانه پر از باده کنید آن گه که سری به مهر و سجاده کنید
یادی هم ز این عاشق دلداده کنید آن گه که دلم در آتش افتاد کنید
ادامه مطلب ...
تقسیم شترها
سه نفر در تقسیم هفده شتر با هم نزاع می کردند، اولی مدعی یک دوم و دومی یک سوم و سومی یک نهم آنها بودند و به هر ترتیب که
خواستند شترها را قسمت کنند که کسری به عمل نیاید نتوانستند. خصومت به نزد حضرت امیر علیه السلام بردند. علی علیه السلام به آنان
فرمود: مایل نیستید من یک شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آنها را بین شما تقسیم نمایم؟ گفتند: بله، پس یک شتر بر آنها و افزود و
مجموعا هیجده شتر شدند و آنگاه یک دوم آنها را که نه شتر باشد به اولی و یک سوم را که شش شتر باشد به دومی و یک نهم را که دو
شتر باشد به سومی داد و یک شتر باقیمانده خود را نیز برداشت.
مجازات
ماموران انتظامی سه نفر را که در یک قتل شرکت کرده بودند دستگیر نموده و به دادسرای حضرت امیر علیه السلام گسیل داشتند و ماجرا
را چنین شرح دادند: یکی از آنان او را بگرفت و دیگری وی را به قتل رساند و سومی از آنان نگهبانی می کرد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چشمان دید هبان باید کور شود، و آن کس که مقتول را گرفته باید در زندان ابد جان بسپارد، همان گونه که
آن مرد را گرفته تا جان سپرده است و قاتل نیز باید کشته شود.
عدد عجیب
مردی یهودی نزد حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمده گفت: عددی به من بگو که بدون کسری از یک دوم تا یک دهم
داشته باشد علی علیه السلام به وی فرمود: اگر بگویم مسلمان می شوی؟(از تقسیم بر یک تا ده عدد صحیحی بدهد)
گفت: آری. پس به وی فرمود: اضرب ایام اسبوعک فی سنتک
یعنی ایام هفته ات را در سالت ضرب کن 7*30*12=2520
2520/2=1260 2520/3=840 2520/4=630 2520/5=504 2520/6=420 2520/7=360 2520/8=315 2520/9=280
خب جالبیش اینه حضرت علی کوچکترین عدد ممکنه رو به این یهودی فرمودند که یهودی بعد از شنیدن آن مسلمان شد
بیت المال
دو غلام که یکی از بیت المال و دیگری از مردی بود، از اموال بیت المال دزید کردند، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: بر غلام بیت المال
حدی نیست؛ زیرا بعضی از مال خدا بعض دیگرش را خورده و آن دیگر را پیش خوانده دستش را قطع کرد سپس فرمود: به او گوشت و
روغن بخورانند تا زخمش خوب شود.

اگر شما میخواهید از محافل تیره چشم تان بدون صرف هزینه و آسیب رساندن به پوستتان خلاص شوید از این 5 داروی خانگی استفاده کنید.به گزارش یاهوهلث؛ در زیر چشم محافل تیره ناخوشایندی وجود دارد که بسیاری از افراد برای پنهان کردن آنها از محصولات آرایشی و بهداشتی که دارای مواد شیمیایی است استفاده میکنند که این امر میتواند برای پوست حساس زیر چشم مضر باشد. بنابراین گزارش، برخی از راه حلهای موثر طبیعی وجود دارد که شما میتوانید با استفاده از آنها این علائم را تا حد زیادی کاهش و از عوارض آن در آینده جلوگیری کنید.
یکی از موثرترین درمانها برای رفع تیرگی زیر چشم است.شما میتوانید در خانه با مخلوط یک یا دو گوجهفرنگی تازه یک قاشق غذاخوری آب لیمو کمی آرد گرم و پودر زردچوبه یک خمیر ضخیم آماده کنید و پس از 10 یا 20 دقیقه با آب تمیز آن را به آرامی بشوئید. تکرار این فرآیند 2 یا 3 بار در هفته رنگ پوست اطراف چشم را به طور کامل از بین خواهد برد.
قرار دادن برشی از خیار تازه و سیب زمینی میتواند محافل تیره چشم را تا حد زیادی کاهش دهد همچنین شما میتوانید آب خیار تازه و سیب زمینی را با کمک یک چوپ پنبه در اطراف چشم خود اعمال کنید.
روغن بادام یک عنصر طبیعی است که برای پوستهای حساس و ظریف اطراف چشم بسیار مفید است. روغن بادام را شب قبل از خواب بر چشم خود بمالید و صبح روز بعد با آب سرد آن را بشویید. حداقل به مدت یک ماه این کار را تکرار کنید، خواهید دید که حلقههای تیره زیر چشمتان تقریباً ناپدید میشوندنه تنها باعث تسکین چشم میشود بلکه حلقههای تیره دور چشم را نیز کاهش میدهد. نعناع تازه خرد شده را به مدت 5 یا 10 دقیقه روی تیرگی قرار دهید و سپس به آرامی آن را با یک پارچه تمیز و سرد پاک کنید.
این عمل علاوه بر از بین بردن حلقههای تیره چشم، باعث درخشش پوست به طور کلی میشود و پوست اطراف چشم را نیز نرم و صاف تر از قبل خواهد کرد.
عاقا اگه چندتا حرف بی ادبی داشت باز نیایید عیب و ایراد بگیرید خواهشا/قابل توجه اونایی که فک کردن وزیر فرهنگ وارشاد اسلامین/
دوران قرون وسطی یکی از ظالمانه ترین مقاطع در تاریخ بشر بشمار میآید؛ دورانی که
با خلاقیّت در شکنجه و ابزار شکنجه شناخته میشود. در اینجا 10 تا از ترسناک ترین
ابزار شکنجه را که در طول این دوران ساخته شده اند، معرفی میکنیم
10. گاو برنجی
قربانی را درون گاوی برنجی قرار داده و میبستند؛ سپس آتشی زیر آن روشن
میکردند. آنقدر این ظرف فلزی را گرم میکردند تا به رنگ زرد گرم در آید. این امر
باعث میشد تا قربانی پخته و جان خود را از دست دهد.

بچه ها در ارتفاعات کلورادو آمریکا در لبه یه دره همش 400 متری یه تاب خشگل زدن که بش میگن ترسناک ترین وسیله بازی دنیا

البته تست کامل پزشکیو باید قبلش بدید

خلاصه اگه پایه اید من پایه ام
فقط بلیط آمریکا با ویزاش وخرج اقامتش با شما پول وسیله رو هم من حساب میکتم
چه کنم دیگه یه لحظه روح فردین اومد سراغم