پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

خخخخخخخ

 


عاقا  اگه چندتا حرف بی ادبی داشت باز نیایید عیب و ایراد بگیرید خواهشا/قابل توجه اونایی که فک کردن وزیر فرهنگ وارشاد اسلامین/

سلام سوسیس !!!
یعنی عــــــــالی بود این دیالوگش 





با این عکس ، تمام تحقیقات و تبلیغات ضد سیگار به .. رفت 
حالا اگه شانسه منه امروز سیگار بکشم فردا میمیرم 





یه بنده خدایی تعریف میکرد:
یه چند سال پیش باغ وحش زدیم تو شهرمون
قیمت بلیط زدیم 500ت کسی نیومد.
کردیمش300ت کسی نیومد.
100ت بازم کسی نیومد.
مجانی کردیم همه اومدن تو باغ وحش. در رو قفل کردیم قفس شیر و باز کردم.
صدا زدم خروجی 5000 تومن

و اینگونه انتقام گرفتیم از مردم شهرمون 






طرف تازه فوقِ دیپلمش رو تو رشته پرورش تخم حیوانات اهلی از دانشکده غیرانتفاعی و غیر حضوری علمی کاربردی تو قریه ی مسلم آباد از توابع یاقوت شهر سفلی مَمَسنی
به زور سه ترم مشروطی و دو جلسه تشکیل شورا و نامه از امام جماعت مسجدشون گرفته (نفسم گرفت)
اونوقت برگشته میگه:
از این مملکت باید رفت ، دیگه اینجا نمیشه موند! 




دبیرستان ما اجازه نمیداد کسی شلوار لی بپوشه، همه باید پارچه ای می پوشیدن. یادمه یه عده حتی تابستون زیر شلوار پارچه ای لی میپوشیدن که مدرسه تعطیل میشد همون دم در تو خیابون شلوار پارچه ای رو میکشیدن پایین با لی میرفتن خونه ! صحنه خدایی بودن، دم در مدرسه یه سری پسر همزمان شلواراشون رو میکشیدن پایین




دختر همسایمون بس که از خونه بیرون نیومده روابط اجتماعیش ضعیفه. یه بار آش نذری پخش میکردند اومد آیفونمونو زد. گفتم کیه؟ گفت آشه 





به بعضی دخترا باید گفت :
عزیزم پاشو صورتتو بشور 2 دقیقه اومدیم خودتو ببینیم 




به بعضی پسرا هم باید گفت عزیزم 1ماه پودر و قرص نخور و بیخیال آمپول شو، ببینم خدا چطوری آفریدت؟؟ 




ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻧﮏ، ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ :
ﻧﺬﺍﺭ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﻭﺍ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﯾﻨﻢ ﺑﻬﺕ 
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻳﻦ ﺑﺸﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺶ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﺍﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻋﻠﻢ ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﻣﺒﺤﺚ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺁﻧﺎﺗﻮﻣﯽ ﺑﺪﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ 







الگوی ما در شرایط تحریم باید گاو حسن باشه که تونست بدون شیر و حتی بدون پستون شیرش رو به هندوستان صادر کنه!



بعضیا فکر میکنن راهنمای ماشینشون عصای موساس!
راهنما رو که زدن دیگه میپیچن، وظیفه بقیه‌ام اینه که شکافته بشن!




واکنش زن‌ها بعد از نگاه عمیق شوهرشون
زن اروپایی: عزیزم این طرز نگاهت رو خیلی دوست دارم
زن ایرانی: چیییییه؟ بیا منو بخور! باز خونه ننه ات اینا بودی، چیز یادت دادن؟




توی توالت بودم, مامانم هی صدا میزد کجایی؟
منم نمی‌تونستم جوابشو بدم، یهو بابام از تو اتاق گفت: تو توالته, دهنش پره نمی‌تونه جواب بده!




شامپو خریدم روش نوشته: شامپو را روی سرتان بریزید و به موهایتان بمالید سپس با آب بشویید!
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم، خدا خیرشون بده آگاهم کردن!





دیروز آبگوشت داشتیم، طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم دعوامون شد، مامان از تو آشپزخونه داد میزنه: چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون، مگه شما سگید که برای استخون دعوا می‌کنید؟ صد بار گفتم استخونا برا باباتونه!


نظرات 11 + ارسال نظر
ک.موتدا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:18 ب.ظ

هههههههههههههههههه.........ترکیدیم

مهتاب پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ق.ظ

سلام زینب جونی ای ول خیلی باحال بود

قابلی نداشت عزیزم اگه شمارمو داری بم اس بده کی هستی؟

s.a.m پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ق.ظ

not bad!

نه بابا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ببخشید تورو خدا

نجفی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ http://evilandangel.blogsky.com

بسمه تعالی
و اولئک هم المفسدون
با سلام
همکار محترم با توجه به مندرجات غیر اخلاقی و غیر شرعی نوشته شما و استغاده از الفاظ رکیک بنده ناچارم از شما و متنتان تشکر نماییم
خیلی باحال بود
راستی خانم روحانی این سید علی ما یه بار اومد سرزد به این وب لازم بود بدبخت اینطور ضایع کنی

مهتاب جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ق.ظ

زینب خانم شمارتو ندارم ترجیح میدم هویتم نا شناخته بمونه این جوری بهتره راستی وب خیلی سوت وکوره راستی زینب جان یه سوال خواهر زمانی چه بیماریی داره شبای قدر نزدیکه اسمش و بگو براش اگه قابل باشیم دعا کنیم

حدس میزنم کی هستی !خواهر خانم زمانیم مریضه دیگه شما اگه دوست داشتید فقط براش دعا کنید ممنون !

مهتاب شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:33 ب.ظ

وا یعنی شناختیم از اینکه تو پست قبلی گفتم دارو افتادم بابا لااقل اسمش و بگو که بدونیم به چه نامی دعا کنیم خانم

نه از پست قبلی نشناختمت از کامنتایی چند ماه پیش شناختمت!اسمش مریم جونه

مهتاب یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:20 ق.ظ

lمیشه بگی چند ماه پیش در باره چه موضوعی برات پست گذاشتم یادم نمیاد در باره چه موضوعی بود

بماند دیگه مهم اینه من از روی کامنتات فهمیدم کی هستی

REZAOMIDI4444 یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:31 ب.ظ

مردم از خنده

خداییش اینا خیلی باحال بودن

میسی

خواهش میکنم

سعیدی یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:33 ب.ظ

خانم روحانی جمله ی آخرتون منو به یاد یک خاطره از دوران راهنمایی انداخت.
یک روز که کلاس هنر داشتیم زنگ خورده بود و بچه ها داشتن از کلاس خارج می شدن معلم هنوز تو کلاس بود و دید 2 تا از بچه های کلاس دنبال هم افتادن برگشت گفت:چیه استخون پیدا کردید؟؟؟؟

هههههههههههه جالب بود

atefe سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ب.ظ

dg in roza hata ina am nemitone khande biyare ro labam....
dastet merc

نه بابا؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی از بچه های کلاس چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:20 ق.ظ

چقد لوس بود خاطرت سعیدی
اه اه اه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد