کافی نباشد مثل خواهر دوستت دارم
اندازه ی مینا و مرجان و ملوک الملک
اندازه ی لیلا و هاجر دوستت دارم!
من به تمام خوبرویان عشق می ورزم
امّا تو را یک جور دیگر دوستت دارم!
اندازه ی جارو، فریزر، تخت، خاک انداز
اندازه ی شیر ِ سماور دوستت دارم!
اندازه ی وانت، پژو، پی کی، پرادو، وَن
اندازه ی ماشین خاور دوستت دارم!
گیرم مسلمانی و سر بر مُهر یا حتّی
گیرم که باشی گبر و کافَر، دوستت دارم
شبها همیشه قبل خوابم می نویسم من
با رنگ قرمز، توی دفتر: دوستت دارم
دفتر که چیزی نیست با پر می نویسم بر،
بال سپید هر کبوتر دوستت دارم
وقتی که مثل گاو ماده فربه و چاقی
یا عینهو زرّافه لاغر؛ دوستت دارم!
پروانه! بلبل! گربه سگ! طاووس! قو! آهو!
گوساله! بز! بوزینه! عنتر! دوستت دارم
خوب است ... حالا شد! چه کیفی داد! به به! جان!
انگار کردی خوب باور دوستت دارم!
پوزش اگر چیز بدی گفتم، غلط کردم!
خب راستش ... می دانی آخَر؟! دوستت دارم
فاضل ترکمن
انجمن عشاقان سید محمد نجفی عزیز
الآن نجفی ، اگه من جای تو بودم دیگه دور و بر این ابولفضل آفتابی نمیشدم . بابا این خیلی خطریه ...
بهت تسلیت عرض میکنم نجفی جون ...
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
صادق جون داداش...
دارم از دلش در میارم آخه دلم براش سوخت
اگه ترسیدی تو دور و بر من نیا که من خطرناکم تو که نباشی همه چی خوبه
با بیت پروانه بلبل گربه سگ خیلی حال کردم
خداییش در عرض یک ساعت کل وب رو به گند کشیدیم رفت
من به چه ساز تو برقصم آخه ابولفه
پروانه! بلبل! گربه سگ! طاووس! قو! آهو!
گوساله! بز! بوزینه! عنتر! دوستت دارم
دوستت دارم
اگه بلدی با همه سازهام برقص عسیسم
ابولفضل این ضایع بازیا رو ولش کن
جمع کن بره بابا
من از عشق تو به خودم خبر دارم داداش
پس بی خیال پست شو
نه
اصرار نکن اصلا راه نداره
الان که حضوری نمی بینمت که بخوام با یه ماچ از دلت در بیارم پس مجبورم این کارو بکنم تا از ناراحتیت کم کنم
ههههههه
این انجمن کی راه افتاده ما خبر نداشتیم؟؟!!؟؟
در کل انجمنو عشق است....
محمد و عشق است
بچه ها چرا اینقد گیر میدین که نجفی باید از وب بره
بزارید یه داستان آموزنده براتون تعریف کنم

روزی در برکهای زیبا اسب آبی زندگی میکرد. یک روز هوا خیلی گرم شد و آب برکه روزبهروز کمتر میشد. حیوانات دشت با نگرانی دور هم جمع شدند. قورباغه به حیوانات گفت: اسب آبی آب زیادی میخورد، برای همین باید از برکه برود. اسب آبی با شنیدن این حرف ناراحت شد و از آنجا رفت. در سه هفتهای که گذشت، آب برکه پر از جلبک و خزه شده بود و حیوانات دوباره دور هم جمع شدند. جغد پیر به حیوانات گفت: اسب آبی برکه را از جلبک و خزه تمیز میکرد و آب برکه همیشه تمیز بود. حیوانات از کاری که انجام داده بودند پشیمان شدند و از اسب آبی معذرتخواهی کردن و او را به برکه برگرداندن
امید وارم از داستانم خوشتون اومده باشه
وای تحت تاثیر قرار گرفتم
اسب آبی نـــــــــــرو
ببخشید تقصیره این محمودیه
محمد جون نـــــــــــرو
بابا خودم میام دم خونتون به ماچ میدم بعدشم از دلم دربیار
جمعش کن آبروی منو بردی
خلیفه محمود خیلی عوضی هستی فقط همین
یه فوتوشاپ ازت میسازم که دیگه نتونی سرتو بلند کنی
اسم فوتوشاپم هم خلیفه محمود و دلبر هستش
با این عشاقی که تو برام جمع کردی بمیرم راحت ترم
هوی افغانی به محمد من توهین نکن
به قول خودت محمودی "می زنمتا"
محمودی داستانت تو حلقم
در ضمن نجفی بره کی میخواد پست بزاره؟؟؟
بیا می گن حرف راست رو از بچه بشنو
الان محمد بره وب کلا تعطیل میشه اونوقت ما کیو سر کار بذاریم بخندیم؟
بیچاره آقای نجفی انقد زحمت میکشه اونوقت شماها....
ولی انصافا شعر خوبی بود.
پر محتوا بود
والا شعر دوستت دارم برا طرف میذاری تازه میان براش دلسوزی هم می کنن اگه بهش توهین می کردیم که میومدن سرمون رو می بریدن
محمد جون اینا همه توطئه هست تا بین من و تو نفاق بندازن
مرسی قابلی نداشت شعر ولی باید از شاعرش قدردانی کرد
ابوالفضل




محمودی عجب داستانی بود دمت گرم واقعا تازه قدر اسب آبی رو متوجه شدم
اه اه اه
خواهشا بگیر اونور گند زدی به همه لپ تاپ و میز و همه کتابام هر چی تو اون شکم گنده ات البته بهتره بگم بشکت بود ریختی بیرون،مرتضی داداش بزرگ شدی یه کم اختیار داشته باش نکنه شبا هم جاتو خیس می کنی؟
تازشم مرتضی انگار تنت میخاره تو که منو میشناسی چرا؟
خرس مهربون و خلیفه محمود بی زحمت جفتتون ببندید


























































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
کی هستش که قدر آدم گلی مثل من رو بدونه
من چقد خرم کی میام تو وب برا شماها وقت میذارم
محمد داداش من قدر زر ندونستم
من قدر تو (گل) رو ندونستم؟
واقعا که دیگه توقع داشتی چیکار کنم؟
داداش یه کم انصاف خوبه به خدا
نه بابا من بیشتر منظورم با بعضی دوستان بی معرفت بود
که داستاناشون تو حلقم
واین مرتضی که جدیدن تصمیم گرفتم طلاقش بدم
با این که دوست خیلی خوبی بود اما دیگه حالا بدرد نمیخوره
طلاق؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای مگه اینجا آمریکاس؟؟؟؟؟؟
با مرتضی ......؟؟؟؟؟؟؟؟
برادر این کارها حرام است
این کارا برا اون ور آبه اینجا عرف نمی پسنده
حداقل به زبان نیار بذار پنهان بمونه
مرده شور وردار اینو دیگه خیلی این ضایع بازیه این چه جوابی هست برداشتی دادی
بر منحرف لعنت
بشمار
بشمار
استغفرالله . چند ساعت نبودم ببین اینجا به لاس وگاس تبدیل شده ...
نه اینطوری نمیشه . باید حضوری بیام قشنگ همتون رو اصلاح و به راه راست بیارم ...
آقای حسینی ، شرم کن بنده خدا ، هرکی پست رو ببینه می فهمه منظورت چیه . نمیخواد با عنوان معذرت خواهی و از دل در آوردن ماس مالیش کنی ...
بعدش هر برکه ای یه اسب آبی که لازم داره . پس اینقدر هی به این نجفی بیچاره نگید از وب بره . بدون اون وب میپوسه ...
راستی گفتیم برکه ، اگه وب رو برکه در نظر بگیریم ، نجفی که اسب آبیه ، ابولفضل میشه قورباغه برکه ، محمودی طوطی ماهی برکه ( آزارش به کسی نمیرسه ) و سعیدی هم دلقک ماهی برکه . ما هم تماشا می کنیم این برکه زیبا رو و هر چند گاهی یه سنگ میندازیم توی برکه ...
(پ.ن : از خانوم ها اسم نبردم چون نمیشناسمشون )
محمودی جان ، داستان بسیار آموزنده ای گفتی ، من اگه میخواستم بگم از مثال ماهی لجن خوار استفاده می کردم . فکر کنم اصل وظیفشون یکیه . نه ؟؟
صادق جون داداش خفه
جوابت رو می سپارم به بقیه تا بقیه حالیت کنن
آخه من دوست ندارم با جلبک ها دهن به دهن بشم
تو برو تو آغل به همسایاهات برس
اخیش چه کیفی داد. بالاخره یکیم پیدا شد تلافی همه ی شعرایی که باسه ما گفتینو سرتون در بیاره
مگه چه شعری گذاشتم
دوستان عزیز در اینجا هر حرفی بر ضد من زده بشه



بعدن پوستتون کنده اس بالاخره با ابزارهایی قادر به تلافی هستم
ابولفضل جان انشالله در اسرع وقت یه شعر دوستت دارم برات خواهم سرود
صادق جان شما بی زحمت وا نکن اون دهان مبارک رو گند زدی به همه جا رفت
فقط خواهشا در شان من باشه
من خودم بلد نیستم شعر بسرایم والا تو لیاقتت شعر قشنگ تر از اینه محمد جون
سید تا حالا این قد عصبی ندیده بودمت داداش تو که با جنبه بودی ما از عاشقان این انجمن هستیم
سید چرا تو این داستان رو به خودت گرفتی داستان من درباره یه اسب آبی بود و دوستانش مگه تو اسب آبی هستی
نکنه میخوای اون عکس رو بزاری!
بعدش اینقد نگو خلیفه محمود حداقل بگو سلطان محمود
در ضمن صادق تو اینقد دخالت و سواستفاده نکن برای تو یه داستان آموزنده کنار گذاشتم دست از پا خطا کنی میزارم بقیه بخونن
محمد با اینا چیکار کردی دارن به این شدت عذرخواهی می کنن
شوخی کردم ابوالفضل خیلی هم قشنگ بود.نجفی دوست داریم
oO
به جای انجمن دوستداران ، بهتر بود میذاشتی " انجمن پاچه خواران سید محمد نجفی " ...


خیلی باحال تر و بامزه تر هم میشد ...
.
.
نجفی دوست داریم ، نجفی دوست داریم ...
صادق جون داداش...
ببین محمد برا همه ما عزیزه
به نظر من دوست داشتنی ترین فرده کلاس
چشم حسود بترکه
تا چشم صادق در بیاد
حالا چون بچه های خوبی بودید یه برگ کاغذ با امضای خودم براتون میفرستم
مرتضی که گل خودمه و از رفیقای درجه یک خودم و میدونه من شوخی هایی که کرده اصن ناراحت نشدم و نمیشم و البته مجوز شوخی رو هم خودش قبلش ازم گرفته بود
و درکل من با 5 تا از بچه های کلاس خیلی حال میکنم و عاشقشونم سید حسن مرتضی ابولفه امین و این صادق که با این که حالم ازش بهم میخوره ولی دوستش دارم دیگه مهرش به دلم نشسته و به خاطر همین هم هست که ماها باهم خیلی شوخی میکنیم
اما حال این خلیفه محمود رو میگیرم
بچه ها موافقید یا نه
چاکرتیم داداش