روز کار آموزی و توتک درختی بی نوا جمع آویزان درخت از نرسکان وب بیا
می پریدن بر درخت آنان به سان اشقیا میشکستن از شجر آنان بسی از شاخه ها
مردمان دستی به سر از کارشان یاویلنا چون بدیدن بر درخت عظمایشان محرابیا
دیگه عذر میخام تو این زمان اندک بیشتر از این از دستم برنیومد
ببودم بر کلاس و بر به خوابم کلام آمد ز امیدم، رضایم
که من خانم نی ام گر مینمایم ولی ازعشق خانم خاک پایم
رضا جوووووووووووووون خیلی مردی
نه خوبه
بلاخره منم یه روزی دسم به قلم رفت
از خجالتتون درمیام
.
.
حالا من به کنار بنده خدا خانوم محرابـی
تازه میخاستم یه بحر طویل هم برات بنویسم اما ننونشتم رضا جان
من میگم هر سری پیشرفت تو شعراتون بیشتر معلوم میشه میگن الکی تعریف نکنین
این شعر اقای امیدی خیلی قافیه هاش جور بود
شعر منم خیلی باحال بود یه ساعت ابجیم داشت میخندید
خودمم شعر امیدی رو بیشتر دوس دارم چون تو هفته پیش گفتمش اما به خاطر مناسبت های که بود نگذاشتمش و وقت بیشتری هم برای اصلاحش داشتم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/112.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/112.png)
آره خوبه این درخت توته رو گفتید والا مجبور بودم برم فقط از حرف زدناتون با خانم سمیعی بگم
راستی یه درخت توت هم اونور داشتنا خدا رو شکر فک کنم اون یکی رو ندید